خبر

خبر

عکس عک س ع ک س ع کس خبر اخبار جالب جدید روز عجیب دختر پسر مرد زن ایرانی خارجی
خبر

خبر

عکس عک س ع ک س ع کس خبر اخبار جالب جدید روز عجیب دختر پسر مرد زن ایرانی خارجی

داستان هولناک دنیا دختر 20 ساله تهرانی و راز قهر با مامان و فرار از خانه

غرور یک دختر و قهرش با مادر، وی را همخانه 2 دزد خطرناک کرد. راز این خانه شوم با زیرنظر گرفته شدن یک تبهکار با آزادی از زندان فاش شد.

چندی پیش پلیس در جریان آزاد شدن یکی از دزدان حرفه‌ای سرقت خودرو و لوازم داخل آن قرار گرفت. کارآگاهان که می‌دانستند این دزد حرفه‌ای که از زندانیان قدیمی با سابقه 6 فقره سرقت موتورسیکلت، خودرو و خانه است پس از آزادی از زندان شاید دوباره فعالیت‌‌‌های تبهکارانه‌اش را از سر بگیرد، تجسس‌‌‌های خود را برای شناسایی پاتوق و مخفیگاه وی آغاز کردند. ردیابی‌‌‌های پلیس نشان می‌داد این دزد که «بهنام» نام دارد و 30 ساله است با مرد دیگری به نام «شهرام» تشکیل تیم سرقت داده‌اند و با استفاده از خودرو زانتیای «شهرام» دست به دزدی از خودرو‌‌های پژو، پراید و پژو 206 می‌زنند.

دایره تحقیقات پلیس روی فعالیت‌‌‌های «شهرام» و «بهنام» متمرکز شد و بررسی‌‌‌ها گویای این بود که آنان برای شناسایی نشدن توسط پلیس با زانتیای سفیدرنگ خودرو‌‌هایی را که بدون دزدگیر هستند شناسایی می‌کنند و نقشه‌‌‌های دزدی‌شان را به مرحله اجرا می‌گذارند. در ادامه کارآگاهان با یافتن یکی از مخفیگاه‌‌‌های دزدان حرفه‌ای در منطقه شهرک بعثت موفق شدند در یک عملیات ضربتی در روز 25 اردیبهشت ماه آنان را که همراه دختری 20 ساله در حال مصرف شیشه بودند، دستگیر کنند و در بازرسی از آنجا چندین ضبط و پخش، آمپلی‌فایر، چند گوشی موبایل، فلش مموری و لپ تاپ سرقتی پیدا کردند.

«بهنام» که در سال‌‌‌های گذشته چندین‌بار توسط پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران دستگیر شده بود در بازجویی‌‌‌ها ادعای بی‌گناهی کرد و گفت که با آزادی از زندان توبه کرده است و دیگر دست به هیچ دزدی نزده است ولی هنگامی که متوجه شد پلیس سایه به سایه وی و همدستش را ردیابی کرده است، گفت: بعد از زندان به دلیل اعتیادی که به شیشه پیدا کرده بودم و به واسطه دوستی قدیمی که با «شهرام» داشتم با اصرار وی دوباره دزدی را شروع کردم. من و همدستم با خودروی زانتیا نیمه‌‌‌های شب در خیابان‌‌‌های خلوت سطح شهر گشت می‌زدیم. «شهرام» نقش مراقب را داشت و من هم دزدی می‌کردم و وسایل دزدی را «شهرام» از من می‌خرید و جای آن به من پول یا شیشه می‌داد. وی در بیان نقش دختر 20 ساله در سرقت‌‌‌ها گفت: من شناختی از این دختر نداشتم و شهرام می‌گفت که وی از آشنایانش است. یک ماهی بود که با شهرام زندگی می‌کرد.

کارآگاهان در حال شناسایی سایر طعمه‌‌‌های دزدان حرفه‌ای هستند و تلاش برای کشف دیگر سرقت‌‌‌های احتمالی آنان ادامه دارد.

دنیا 20 سال بیشتر ندارد، رنگش مانند گچ سفید شده بود و مدام چشمانش پر از اشک می‌شد. هنوز باور نمی‌کند پلیس وی را بازداشت کرده باشد. این دختر ادعا می‌کند به دلیل اختلافاتی که با مادرش داشته پای در خانه مرد دزد گذاشته است و نمی‌‌دانسته که چنین عاقبتی در انتظارش بوده است.

پدر و مادرت می‌دانند اینجا هستی؟
نه، پدر و مادرم از هم جدا شده‌اند و هر کدام به دنبال زندگی خودشان هستند.

برای چه از هم جدا شده‌اند؟
10 سال پیش پدرم راضی نبود مادرم سر کار برود و اختلافشان به حدی بالا رفت که سرانجام 8 سال پیش پدر و مادرم از هم جدا شدند.

شغل پدر و مادرت چیست؟
پدرم شرکت مهندسی در جنوب کشور دارد و مادرم نیز دستیار کارگردان است.

پیش کدامشان زندگی می‌کنی؟
خانه مادرم بودم.

چند کلاس درس خواندی؟
تا دوم دبیرستان.

چرا ادامه تحصیل ندادی؟
علاقه‌ای به درس نداشتم.

در طول چند سالی که ترک تحصیل کرده بودی چه کار می‌کردی؟
چند سال در دفتر خصوصی خدمات تلفن همراه کار می‌کردم ولی از زمانی که دیابت گرفتم سر کار نرفتم.

چند تا خواهر و برادر هستید؟
یک خواهر دارم که از خودم بزرگتر است.

چرا با مادرت قهر کردی؟
گاهی اوقات از رفتار‌‌های من ایراد می‌گرفت و بهانه تراشی‌‌‌های وی خسته‌ام کرده بود تا این که قهر کردم و از خانه بیرون زدم.

«شهرام» را از کجا می‌شناسی؟
شهرام همسر موقت مادرم است.

می‌دانستی دزدی می‌کند؟
نه، خبر نداشتم.

شیشه کشیدنش را چی؟
بعضی وقت‌‌‌ها شیشه می‌کشید، البته اولش نمی‌دانستم ولی هنگامی که پای در خانه‌اش گذاشتم متوجه شدم.

خودت چی، شیشه می‌کشی؟
نه.

پس چرا رنگ و رویت سفید شده؟
ترسیدم.

از چی؟
من تا به حال جایی بازداشت نشده‌ام، اینجا به من گفتند که شهرام و دوستش دزدی‌‌‌های زیادی کرده‌اند و سابقه‌دار هستند، تازه فهمیدم در چه منجلابی گرفتار شده‌ام.

چرا کنار مادرت مشغول به کار نشدی؟
فکر می‌کنم مادرم توجهی به من نمی‌کند، البته در این یک ماهی که خانه این مرد بودم از قهر با مادرم سخت پشیمان بودم ولی از سویی نمی‌خواستم اول من با مادرم آشتی کنم.

چه احساسی‌داری که بازداشت شدی؟
باور نمی‌کردم که یک روز با 2 دزد دستگیر شوم. خانواده‌ من در سطح بالایی هستند و این اتفاق برایم بسیار تلخ است. مطمئن هستم خواهر و مادرم به من به چشم یک آدم بی‌مصرف نگاه خواهند کرد.

حرف آخر؟
اگر من نیز همانند خواهرم در کنار مادرم بودم هم‌اکنون اینجا بازداشت نبودم و معلوم نیست که چه سرنوشتی در انتظارم است، ولی اگر تکلیفم روشن شود قول می‌دهم همیشه و همه جا با خانواده باشم.
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد