هتاکی به اهل بیت(ع)، برهنه کردن کامل، تجاوز جنسی، اجبار به نوشیدن ادرار و بلعیدن خلط شکنجهگر با غذا، ضرب و شتم ناگهانی در حال خواب، تهدید به تجاوز جنسی به اعضای خانواده، فحاشی ناموسی، ضرب و شتم با میله و شلنگ و باتوم برقی از جمله شکنجههای رایجی است که رژیم آلخلیفه علیه انقلابیون بازداشتشده انجام میدهد.
هتاکی به اهل بیت(ع)، برهنه کردن کامل، تجاوز جنسی، اجبار به نوشیدن ادرار و بلعیدن خلط شکنجهگر با غذا، ضرب و شتم ناگهانی در حال خواب، تهدید به تجاوز جنسی به اعضای خانواده، فحاشی ناموسی، ضرب و شتم با میله و شلنگ و باتوم برقی از جمله شکنجههای رایجی است که رژیم آلخلیفه علیه انقلابیون بازداشتشده انجام میدهد.
«شیخ محمد حبیب المقداد» از رهبران معارض بحرینی، در گزارشی مبسوط که از سوی “مرکز مطالعات بینالمللی و راهبردی بحرین” منتشر شد، به بیان متن دادخواست و توصیف شکنجههای تکاندهنده بدنی و روانی مزبور در زندانهای رژیم آلخلیفه پرداخته است.
مقدمه مرکز
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ
الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّـهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ ﴿سورة آل عمران: آیة ١٧٣﴾
آنچه در ادامه میآید، شهادتهای شیخ “محمد حبیب المقداد”، از روحانیون بحرینی است که مدتی را تحت ظلم و ستم رژیم آل خلیفه و در زندانهای این رژیم به سر برده و شاهد و گواهی زنده و عیان بر جنایات آل خلیفه است.
شیخ مقداد از جمله روحانیون بحرینی است که از زمان آغاز انقلاب مردمی بحرین در ۱۴ فوریه ۲۰۱۱ میلادی در کنار مردم بحرین در اعتراضهای مسالمتآمیز آنها مشارکت داشت و در یکی از همین مشارکتها توسط نیروهای امنیتی و نظامی بازداشت و به زندان افکنده شد.
وی در ۱۹/۶/۲۰۱۲ با حضور در یکی از دادگاههای رژیم آل خلیفه گوشهای از جنایات این رژیم را برملا کرد، به این منظور مرکز تحقیقات بین المللی و استراتژیک بحرین شهادتهای این شیخ عالیقدر را ثبت و جهت برملا کردن بیش از پیش چهره واقعی رژیم منتشر کرد.
مطالب زیر از زبان شیخ مقداد است:
شکنجههای بدنی، روحی و آزار جنسی
در این بخش اقدام به تدوین ۵۰ مورد از حالت های شکنجه طی دوران بازداشت نموده ام و برای رعایت اختصار مثال هایی از آن را ذکر می کنم و بقیه موارد در صفحات پیش رو آورده شده است:
۱- محرومیت از نور به مدت یک هفته؛ کار به جایی رسید که در اثر بیخوابی روی زمین افتادم.
۲- آویزانکردن زندانی؛ که به «الفیلقه» (قپانی) معروف است. در این نوع شکنجه سر فرد رو به پایین و پاهایش رو به بالا قرار می گیرد و همانند گوسفند سر بریده شده آویزان می گردد. در این حالت اقدام به زدن فرد با استفاده از شلنگهای پلاستیکی و عصا می نمایند. این نوع شکنجه بارها و به مدتهای طولانی روی من صورت گرفت.
۳- استفاده از شوک برقی در قسمت های حساس بدن که آثار جسمی و روانی زیادی را در فرد بر جای می گذارد که همچنان با وجود گذشت بیش از پنج ماه آثارش باقی مانده است.
۴- زدن ضربه با استفاده از باتوم و شلنگهای پلاستیکی محکم بر روی سر، پشت، شکم، گونهها و سایر اعضای بدن که همچنان آثارش برجای مانده است.
۵- آب دهان انداختن به صورت فرد جهت تحقیر او و جلوگیری و ممانعت از پاک کردن آن. همچنین آنها در دهان ما آب دهان میانداختند و قبل از خوردن غذا ما را مجبور به بلعیدن آن می کردند. این اقدامی بود که بارها صورت گرفت.
۶- ضرب و شتم و دادن فحش های بسیار رکیک که انسان از بیان آنها شرم میکند، فحشهایی که آبرو، شرف، ناموس زندانی (همچون زنازاده) را هتک میکند. پس از شکنجه، زندانیان را وادار به شنیدن این گونه فحشها میکردند. همچنین از دیگر فحشها میتوان به ناسزاگویی علیه دین، مذهب، بیاحترامی به اعتقادات دینی و توهین به ائمه مسلمانان اشاره کرد.
۷- واداشتن زندانیان به بوسیدن کفش های آنها و تصاویر سران رژیم.
۸- درآوردن همه لباسها و برهنهشدن برای مدت طولانی که بارها رخ داد.
مقدمه
خدای تعالی می فرماید: «لایحب الله الجهر بالسوء من القول إلا من ظلم» آقایان محترم، قضات گرامی
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مسألهای که میخواهم بیان کنم، تنها جرمی از جرمها و جنایتی از جنایتها نیست، بلکه یک مسأله سیاسی صرف است. مسأله مربوط به مردمی مبارز است که سالهای طولانی برای آزادی، دموکراسی، اجرای عدالت و زندگی با عزت و کرامت مبارزه میکنند. اتهامات پوچ و اکاذیبی همچون دستداشتن در اقدامات تروریستی، خشونت، توطئه و تلاش برای سرنگونسازی نظام حکومتی، نمایشنامهها و ستاریوهای از پیشطراحیشده و بیارزش و توطئههای سیاسی شکستخورده و جنجال رسانهای هستند که نظام برای تحریف حقایق و مطالبات و خواسته های عادلانه و اهداف مشروع ما به آنها پناه میبرد. امروز ما از قضات میخواهیم که عدالت را اجرا و در قبال مظلومان انصاف به خرج داده و امورات را در مسیر و روند صحیح قرار دهند و درباره مسائل مطرح شده با عدالت، پاکی و بی طرفی کامل برخورد کنند.
برای این که حقیقت برای شما در تمامی ابعاد روشن شود و تمام حجت ها و دلایل و برهانها آورده و امور باطل روشن شود، این صفحات که حاوی وقایع و خاطرات سرشار از مصیبت و رنج است را به شما ارائه و تقدیم می کنم تا این که شاهد زنده ای بر عمق مصیبت هایی باشید که بر ملت بحرین می گذرد. سخن ما در این مطلب شامل محورهای زیر خواهد بود:
۱- دستگیری و بازداشت ظالمانه
۲- انگیزه های واقعی بازداشت
۳- دستاویزهای نظام برای متهم کردن معارضان به اتهام های باطل
۴- شکنجه جسمی، روحی و آزار جنسی
۵- محاکمه غیرعادلانه
۶- شکنجه گران و جلادها چه کسانی بودند
۷- ادله ها و شهود مربوط به تجاوزات و اقدامات مربوط به شکنجه
۸- فرستاده خاص پادشاه به عنوان شکنجه گر و جلاد
۹- پایان
دستگیری و بازداشت ظالمانه
نیروهای وابسته به دستگاه امنیت ملی رژیم بحرین در تاریخ ۱۷/۳/۲۰۱۱ به منزل من حمله کرده و درب های خانه را در ساعات پایانی شب شکستند تا مرا دستگیر کنند. با توجه به این که در آن زمان من در خانه نبودم، آنها نتوانستند مرا بازداشت کنند، اما خانه را بازرسی و تمام وسایل و اسباب آن را زیر و رو و برخی وسایل و دارایی های شخصی مرا سرقت یا توقیف کردند. پس از آن که فهمیدم در آن شب چه اتفاقی رخ داده، به خانه برنگشتم و مهمان یکی از دوستان در خانه اش شدم.
در تاریخ ۱/۴/۲۰۱۱ نیمه های شب نیروهای وابسته به دستگاه امنیت ملی آل خلیفه شروع به کوبیدن درب منزلم کردند. حدود ۵۰ خودروی امنیتی مجهز به تمام تجیهزات و سلاح ها اطراف خانه دوستم و خانه های اطراف مستقر شده بودند. به طرز رعب آور و وحشتناکی درب های منزلی که من در آن ساکن بودم، را شکستند. در این هنگام تعداد زیادی از نیروهای امنیتی که نقاب به صورت زده بودند به خانه هجوم آوردند. آنها تمامی درب های اتاق ها را شکستند و باعث ایجاد رعب و وحشت در ساکنان خانه و کودکان و سالخوردگان و زنان شدند.
پس از دستگیری بسیار وحشیانه ام تمامی لباس هایم را از تن در آورده و تا جای ممکن به من ناسزا گفتند و با لگد، عصا و باتوم هایی که در دست داشتند، مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند. سپس مرا به خودرو منتقل کردند، در حالی که از بدنم خون می رفت و وضعیت وحشتناکی داشتم. پس از بستن چشم ها و دست هایم به پشت، با استفاده از دست بندهای آهنی دردآور به خودرو منتقل شدم و به سمت ساختمان «القلعه» مربوط به دستگاه امنیت ملی رژیم بحرین منتقل شدم و مرا وارد زندان زیرزمینی کردند.
من در این خصوص به برخی از ملاحظات اشاره می کنم:
۱- عدم وجود حکم دستگیری صادره از دادگاه
۲- استفاده از خشونت مفرط، شکنجه و ضرب و شتم در اثنای دستگیری
۳- انجام حمله در ساعات آخر شب در حالی که مردم در خواب بودند (ساعت ۲ نیمه شب به من حمله شد).
۴- حمله تروریستی به خانه ای که در آن ساکن بودم و شکستن درب های آن، ایجاد رعب و وحشت در میان زنان، کودکان و ساکنین خانه.
۵- انتقال از خانه به زندان با حالتی از رعب، وحشت، ضرب و شتم در حالی که آنها می گفتند: «هر جا پنهان می شدی ما تو را از آن جا خارج می کردیم».
انگیزه های واقعی دستگیری من
من پس از بازگشت از تبعیدی ۱۲ ساله به بحرین در سال ۲۰۰۱ به همراه فرزندان ارزشمند وطن، مشارکت هایی در فعالیت هایی اجتماعی و سیاسی داشتم، از جمله شاخص ترین این فعالیت های اجتماعی تأسیس انجمن خیریه ای بود که به امورات یتیمان و فقرا می پرداخت، انجمنی که «انجمن الزهراء» نام داشت.
من رئیس شورای مدیران آن در سطح فعالیت اجتماعی بودم، در سطح سیاسی نیز سهمی در فعالیت های سیاسی به طور کلی داشتم که از جمله می توان به ایراد سخنرانی و برگزاری سمینارهایی اشاره کرد که در آنها به امور سیاسی پرداخته می شد و بر آزادی بیان تأکید می گردید.
همچنین من اقدامات و فعالیت های سیاسی نیز داشتم که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- امضای طوماری که خواهان بازنگری در قانون اساسی و دمکراتیک بحرین توسط هیأتی منتخب بود. من این طومار را در سال ۲۰۰۵ به سازمان ملل فرستادم، در حالی که بیش از ۸۳ هزار بحرینی آن را امضا کرده بودند.
۲- امضای طوماری مردمی در سال ۲۰۰۶ که طی آن تقاضا کنندگان خواهان کناره گیری نخست وزیر بحرین و همچنین در اختیار گرفتن قدرت توسط مردم بودند که بیش از ۵۵ هزار بحرینی آن را امضا کردند.
۳- ایراد سخنرانی ها و خطابه های دینی و سیاسی جهت ایجاد آگاهی و بیداری در مردم و آشنا ساختن آنها با حقوق سیاسیشان.
۴- مشارکت در راهپیمایی ها و تظاهرات مسالمت آمیز که خواستار اصلاحات سیاسی بودند.
۵- تقاضا برای آزاد سازی زندانیان سیاسی و فراهم کردن زمنیه برای آزادی بیان و اقدامات آزاد سیاسی.
۶- برملا کردن و افشای فساد دستگاه های دولتی، سرقت اموال عمومی و اراضی مردم توسط افراد با نفوذ مورد و حمایت رژیم حاکم.
۷- درخواست اجرای عدالت اجتماعی و برابری و مساوات میان شهروندان به دور از هرگونه فرقه گرایی، تبعیض طائفه ای و نژادی و مذهبی.
۸- دعوت به ایجاد فضا برای آزادی سیاسی و اجرای دمکراسی و مشارکت در تصمیم گیری، رد دیکتاتوری و استبداد و سیاست ظلم و زورگویی.
۹- اقدام به ارائه شکایت به دادگاه عمومی علیه وزارت کشور در اعتراض به ستفاده و به کار گیری گلوله های ساچمه ای توسط نیروهای وزارت کشور رژیم بحرین برای سرکوب متعرضین و تظاهرات کنندگان مردمی.
۱۰- حضور و مشارکت در تظاهرات و جنبش مردمی در ۱۴ فوریه و ایراد سخنرانی در میدان «اللؤلؤة» [شهدا].
شکنجههای جسمی، روانی و آزار جنسی
در ابتدا به بیان مثال ها و نمونه هایی از اقدامات وحشیانه و غیرانسانی می پردازم که در زندان «القلعه» وابسته به دستگاه های امنیت ملی و زندان “القرین” وابسته به نیروی دفاعی رژیم بحرین علیه من اعمال شد و من خود تمامی این شکنجه ها را تحمل و لمس کردهام.
۱- محرومیت از نور به مدت هفت شبانه روز به طور مداوم به طوری که باعث زمین خوردن فرد می شد.
۲- سر پا ایستادن طولانی تا حدی که در برخی موارد موجب بیهوشی و از هوش رفتن و غش کردن فرد و زمین خوردن وی می شد که برای سر پا نگهداشتن دوباره افراد از ضربات باتوم و لگد استفاده میکردند.
۳- آویزان کردن زندانی که به «الفیلقه» (قپانی) معروف است. در این نوع شکنجه سر فرد رو به پایین و پاهایش رو به بالا قرار می گیرد و همانند گوسفند سر بریده شده آویزان می گردد. در این حالت اقدام به زدن فرد با استفاده از شلنگ های پلاستیکی و عصا می نمایند. این نوع شکنجه بارها و به مدت های طولانی روی افراد انجام می شد.
۴- استفاده از شوک برقی در قسمت های حساس بدن که آثار جسمی و روانی زیادی را روی فرد بر جای می گذارد که در مورد بنده همچنان با وجود گذشت بیش از پنج ماه آثار آن همچنان باقی مانده است.
۵- زدن ضربه با استفاده از باتوم و شلنگ های پلاستیکی محکم بر روی سر، پشت، شکم، گونه ها و سایر اعضای بدن که همچنان آثارش برجای مانده است.
۶- لگد زدن و قرار دادن کفش بر روی سر، صورت و گردن و گاهی دهان و….
۷- ضربه زدن به زیر پاها با استفاده از باتوم پس از انداختن فرد بر روی زمین و بستن دست ها و پاها و زدن ضربات شدید که گاهی موارد منجر به خون ریزی شدید می شد.
۸- بستن دست ها به پشت و بستن چشم ها با استفاده از پارچه هایی که نصف صورت را می پوشاند که این اقدام بارها تکرار می شد.
۹- مجبور نمودن فرد به سر پا ایستادن برای مدت طولانی در حالی که دست ها بالا قرار گرفته بود و حق حتی لحظهای تماس با دیوار زندان را نداشتیم.
۱۰- ریختن آب سرد بر روی بدن، محل خواب و داخل زندان.
۱۱- آب دهان انداختن بر روی صورت با هدف تحقیر و ندادن اجازه برای پاک کردن آن.
۱۲- پس از مجبور کردن ما به باز کردن دهان آب دهان انداختن همراه با خلط در دهان ما می انداختند و قبل از وعده غذایی ما را مجبور به بلعیدنش می کردند، این اقدام بارها صورت می گرفت.
۱۳- ضرب و شتم و بیان فحش های بسیار رکیک که انسان از بیان آنها خجالت می کشد، فحش هایی که آبرو، شرف و ناموس افراد را هتک می کرد ( مانند زنازاده). پس از شکنجه ما را وادار می کردند، این شکنجه ها را به اطلاع دیگر زندانیان حاضر در زندان های دیگر برسانیم تا آنها نیز بدانند که با آنان چنین تعاملی صورت خواهد گرفت، از جمله این زندانیان می توان به «شیخ عبد الجلیل مقداد» و «شیخ المحروس» اشاره کرد.
۱۴- واداشتن ما به خودزنی و استفاده از عبارت های زشتی همچون (من حیوانم، من سگم).
۱۵- فحشدادن و ناسزا گفتن به دین و مذهب و بیاحترامی به اعتقادات و بیحرمتی به ائمه(ع) و دادن فحش و ناسزا به آنها.
۱۶- فحشدادن و ناسزا گفتن به اعتقادات دینی با بیان سخنانی همچون (فرزند صیغهزاده، چرا به وجود آمدید؟ ای کفار! ای مشرکان! ای خائنان و…).
۱۷- واداشتن افراد به بوسیدن کفشهای آنان که در صورت امتناع از این امر، ما را مجبور به انجام این کار می کردند و کفش ها را روی سر و داخل دهان ما قرار می دادند.
۱۸- تهدید به قتل و اجرای حکم اعدام. آنها بارها اعلام و تأکید می کردند که این دفعه با دفعات قبلی تفاوت دارد. آنها می گفتند: «شما در ماه ژوئیه آینده اعدام خواهید شد». اینها همگی به نوعی شکنجه های روحی و روانی برای زندانیان به شمار می آمد.
۱۹- لخت و برهنه کردن افراد به مدت طولانی، که این اتفاق چندین بار تکرار شد. یک بار در حین دستگیری ام بود که علی رغم مخالفتم من را لخت نمودند. این اتفاق چند بار هم در زندان «القرین» رخ داد و این شیوه یکی از شیوه های غالب شکنجه توسط عناصر نظام بود.
۲۰- تهدید به تجاوز به اعضای خانواده و بردن آبرو و هتک حرمت آنها.
۲۱- شکنجه های شبانه از طریق ضربه زدن با باتوم بر روی میله های آهنی زندان.
۲۲- واداشتن ما برای بوسیدن تصاویر سران رژیم بحرین و عربستان سعودی که بر روی دیوارهای زندان چسبانده شده بودند. این اتفاق چندین بار در روز اتفاق می افتاد.
۲۳- محدودیت در خصوص رفتن به حمام و دستشویی و در صورت دادت اجازه، زمان کافی برای قضای حاجت داده نمی شد.
۲۴- واداشتن ما جهت پوشاندن سر و بستن چشم هایمان با استفاده از لباس و پارچه هنگام رفتن به حمام تا کسی ما را نبیند و ما نیز کسی را نبینیم.
۲۵- عدم اجازه جهت استحمام و نظافت و تعویض لباسی که حتی به دو هفته یک بار می رسید.
۲۶- نگهداری ما در زیر نور خورشید. هنگام بازگشت ما از دادگاه طناب هایی به گردن مان می انداختند، به طوری که این طناب ها مشکلات تنفسی برای ما ایجاد می کردند، به گونه ای که برخی از زندانیان دچار حالت تهوع و استفراغ می شدند، این درحالی است که در تمام طول این مدت دست های ما با دست بندهای فلزی به پشت مان بسته بود.
۲۷- برخوردهای توأم با قساوت و خشونت در زمان رفتن و یا برگشتن از دادگاه به طوری که وقتی به زندان و یا دادگاه نظامی منتقل می شدیم، چشم هایمان بسته بود و صورت و سر ما با کیسه هایی پوشانده می شد. این کیسه ها دارای طناب هایی بودند که آن را به گردن ما می بستند. همچنین دست های ما با دست بندهای آهنین بسته می شد که عین همین قضایا و شکنجه ها در زمان بازگشت از دادگاه نیز تکرار می شد.
۲۸- مسخره و تحقیرکردن ما در زمان حضور در اتاق انتظار دادگاههای نظامی.
۲۹- محرومیت از برقراری ارتباط با اعضای خانواده، خویشاوندان و جهان خارج به خصوص در روزهای اول دستگیری.
۳۰- قرار دادن ما در زندان های انفرادی کوچک که گاهی سه ماه به طول می کشید و برخی از زندان ها در زیر زمین بودند.
۳۱- محرومیت از برقراری ارتباط با وکلاء در اثنای تحقیق توسط دستگاه های امنیت ملی و دادگاه های نظامی.
۳۲- واداشتن ما به امضای تحقیقات انجام شده توسط دستگاه امنیت ملی بدون آن که اجازه مطالعه موارد درج شده را داشته باشیم یا از مضمون آن برگه ها اطلاع داشته باشیم.
۳۳- محرومیت از خدمات پزشکی و درمانی.
۳۴- تهدید به تجاوز جنسی، به طوری که برخی از برادران زندانی مورد تجاوز و تعرض جنسی قرار گرفتند که از جمله این افراد باید از «شیخ…» یاد کرد.
۳۵- شکنجه روحی و روانی ما و ایجاد فضای وحشتناک و دردآور از صدای زندانیان تحت شکنجه و شنیده شدن فریادها و گریه های آنها در اثر شکنجه.
۳۶- محرومیت از غذای کافی که باعث آسیب جسمی به ما و سوء تغذیه میشد.
۳۷- افسران و نظامیان رژیم حاکم به ما القاء می کردند که ما در بحرین نیستیم. آنها به ما می گفتند که شما در زندان های عربستان سعودی هستید و احکام سنگینی بر شما اعمال خواهد شد و سپس سرتان با شمشیرهای تیز قطع خواهد شد.
۳۸- محرومیت از پوشیدن لباس گاهی اوقات.
۳۹- ایجاد رعب و وحشت و ترساندن ما از طریق وارد کردن سگ های وحشی به سلول های ما همراه با خاموش کردن چراغ ها که سگ ها پارس کنان و بسیار وحشیانه به زندانیان حمله می کردند.
۴۰- حمله به منازل و خانواده های افراد بازداشت شده در زمان بازداشت و شکستن درب ها و بازرسی از محتویات خانه.
۴۱- سرقت و مصادره برخی از دارایی ها و اموال افراد بازداشت شده مانند دستگاه های رایانه، مبالغ مالی، تلفن همراه و….
۴۲- کشیدن سلاح به روی افراد حین بازداشت و دستگیری و ایجاد وحشت در میان افراد خانواده اعم از زنان و کودکان.
۴۳- ضرب و شتم ما با دست و باتوم در ساختمان دادگاه نظامی و در روز قرائت حکم. در حالی که ما شعار می دادیم «فریاد، فریاد مردم آزادی می خواهد». واقعا ضرب و شتم آنها شدید و درآور بود و هیچ یک از ما این امر مستثنی نمی شدیم. این اتفاق در ۲۲/۶/۲۰۱۱ درباره من رخ داد.
۴۴- من در بیمارستان «القلعه» نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفتم. در حالی که تحت درمان و در بستر بیماری بودم. آنها از ضرب و شتم و شکنجه من دست برنمی داشتند.
۴۵- حمله به ما شب هنگام در حالی که در خواب بودیم و ضرب و شتم و شکنجه ما در خواب، این موضوع شخصا برای من اتفاق افتاد. من در خواب بودم که چندین فرد نقابدار رواندازم را از رویم برداشتند و با ایجاد رعب و وحشت به شدت مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند.
۴۶- هتک حرمت و خوار کردن ما، در حالی که ما جزو علمای بحرین و امامان جماعت مساجد کشور بوده و جایگاه اجتماعی و مذهبی خاصی نزد مردم داشتیم، اما آنها با حالت تمسخر و استهزاء می گفتند: «تو نماد و الگو هستی؟! تو بازیچهای و کسانی که پشت سرت نماز میخوانند الاغهایی مثل خودت هستند!»
۴۷- عدم دادن اجازه به ما برای انجام شعائر دینی و مذهبی، از جمله در تنگنا قراردادن ما برای خواندن نماز و تلاوت قرآن در روزهای نخست بازداشت.
۴۸- واداشتن ما به غرغره کردن ادرار در بیمارستان قلعه در زمان درخواست برای آزمایش ادرار.
۴۹- ضربه زدن با لوله های سیاه بر پشت ما پس برهنه کردن ما.
۵۰- واداشتن ما به انجام کارهای تند و زننده که انسان از ذکرشان خجالت می کشد.
دلایل ارائه شده برای متهمکردن زندانیان
من برای اثبات بی گناهیم از تهمتهای باطل و ناروا و ادعاهای واهی تلاش و کوشش زیادی به خرج نمی دادم، زیرا از نظر شرعی و قانونی این اصل ثابت وجود دارد که متهم تا زمان اثبات محکومیتش بی گناه است. ما بی گناه بودیم و صرفا با انگیزه های سیاسی محاکمه می شدیم و به خاطر مواضع ملی گرایانه خودمان مورد انتقام جویی و اتهام واقع می شدیم که این اتهامات صرفا اتهاماتی واهی و دروغین بود.
این اتهامات به شیوه های زیر به زندانیان وارد می شدند:
۱- اتهامات سیاسی
بازداشت من برای اولین بار نبود و اتهامات دروغین وارده به من نیز برای اولین بار نبود که به من وارد میشدند. من بارها با انگیزه های صرفا سیاسی دستگیر شده بودم. در سال ۱۹۹۱ به دلیل ایراد سخنرانی و اتهام تحریک مردم بازداشت شدم. بار دیگر در سال ۱۹۹۱ به همان دلیل دستگیر شدم و برای مدت بیش از ۱۰ سال از بحرین تبعید شدم. زمانی که در سال ۲۰۰۷ به بحرین بازگشتم، زندان در انتظارم بود. این بار در خصوص قضیه «گروهک الحجیره» با اتهام براندازی نظام حکومتی بازداشت شدم. اما بعد به دلیل عدم وجود دلایل و مستندات کافی جهت اثبات اتهامات وارده بالاجبار از زندان آزاد شدیم. در تاریخ ۱۵/۸/۲۰۱۰ بار دیگر به اتهام براندازی رژیم بازداشت شدم و گروه ما «گروه تروریستی» نامیده شد. این بار نیز رژیم در اثبات اتهامات خود ناکام ماند و ما را در ۲۳/۲/۲۰۱۱ آزاد نمود و همان طوری که روزنامه های رسمی اعلام کردند ما در واقع زندانی آزادی بیان بودیم.
آزادی من مدت زمان زیادی به طول نکشید، زیرا توطئه دیگری در انتظارم بود و درب های زندان به رویم بر اساس همان اتهامات واهی پیشین بار دیگر باز شد، زیرا عامل اصلی این اقدامات مشترک و انگیزه های روشن و واضح بود.
۲- ایراد اتهامات واهی و سناریوهای از پیش طراحی شده
عامل این اتهامات دستگاه های امنیت ملی رژیم بحرین بودند و مجموع اتهاماتی که به من وارد شد، به حدود ۱۱ مورد می رسید. زمانی که بررسی یکی از اتهامات به پایان می رسید، اتهام دیگری مطرح می شد که این نشان دهنده مکر و حیله گری رژیم حاکم بود.
۳- اعمال بدترین انواع شکنجه های جسمی، روحی و روانی و آزار جنسی و مبالغه در آزار و اذیت که نشان از کینه ها، نیت های بد و اتهامات دروغین نظام داشت.
۴- عدم وجود تناسب میان حکم و اتهامات وارد و مطرح شده.
اتهاماتی که نظام آنها را مطرح می کرد با وضعیت شخصی من تناسبی نداشت. برای مثال چگونه این اتهام با من سازگاری و هماهنگی دارد که دستور به قطع زبان موذنی داده باشم در حالی که من امام مسجد و خطیب منبر هستم و مردم را به ذکر خدا و پایبندی به این اصل دعوت می کنم که مسلمان کسی است که مردم از دست و زبانش آسوده باشند. بقیه اتهامات نیز چنین وضعیتی داشتند.
۵- صدور احکام ظالمانه
من در خصوص تحمل ظلم و ستم، خشونت و تحقیر زندانیان توسط رژیم حاکم رکوردار بودم و مجموع احکام صادره درباره من سالیانه به ۹۶ فقره رسیده است. اما من این سوال را دارم، آیا آنها واقعا جرم هایی هستند که من مرتکب شده ام؟ من چه جنایتی انجام داده ام که این احکام ظالمانه درباره ام صادر شده اند؟
۶- ماهیت بازجوییهای انجام شده
در زمان بازداشت روحیه و تمایل به انتقام جویی توسط رژیم نه تنها از من بلکه از تمام زندانیان کاملا روشن و آشکار بود و آنها با مخالفان سیاسی با کینه توزی و انزجار بسیار برخورد می کردند و آنها را به دلیل مواضع سیاسی شان مورد بازخواست و مجازات قرار می دادند.
۷- مهمترین قربانیان حاضر در زندانهای رژیم
بیش از ۵۰ بحرینی به خاطر من بازداشت شده مورد انواع و اقسام اهانت ها، تحقیرها و شکنجه های وحشیانه قرار گرفتند تا از آنها اعتراف گرفته شود که شیخ محمد حبیب المقداد تحریک کننده آنها بوده که در اعتراضات علیه رژیم شرکت کنند و آنها حاضر هستند تا در دادگاه این مورد را شهادت دهند.
۸- اتهامات بزرگی که نظام مطرح و مرا به آنها متهم کرد
مدت زمانی که من خارج از زندان سپری کردم، مدت زمان کوتاهی بود و مشخص است که در زندان از حوادث و جریانات خارج به دور بودم. من در تاریخ ۲۳/۲/۲۰۱۱ از زندان خارج شدم، بنابراین چگونه ممکن است در این مدت زمان کوتاه من مرتکب این همه جرم و جنایت بنابر ادعای رژیم شده ام که با چنین سیلی از اتهامات مواجه شده باشم، تمام این اتهامات، اتهاماتی هستند که فرد عاقلی و عقل سلیمی نمی تواند، آنها را بپذیرد.
محاکمه ناعادلانه
باید بگویم که محاکمة ما صرفا با انگیزه های سیاسی انجام می شود و هدف اصلی رژیم حاکم از این محاکمه ها هدف قرار دادن افراد شرافتمند است تا از این دادگاه ها جهت توجیه اتهامات خود به افراد و توطئه های تدارک دیده شده برای آنها و ارائه وجهة قانونی به این توطئه ها بهره برداری کند. دادگاه هایی بحرین کاملا از بی طرفی، استقلال، عدالت و پاکی به دور هستند و هیچ یک از اصول و قواعد قضاوت عادلانه را رعایت نمی کنند. این مسأله ای است که «کمیته حقیقت یاب» موسوم به «کمیته بسیونی» در بندهای شماره ۱۷۰۱ و ۱۷۰۲ گزارش خود درباره اوضاع جاری در بحرین به آن اشاره کرده است. برای توضیح این امر به موارد زیر اشاره می شود:
۱- اصل ثابت در شریعت و قانون برای هر انسانی برائت است و هر کس که برخلاف این امر ادعا کند، باید ادعایش را ثابت کند. اگرچه هیچ گاه اتهامات وارده بر ما اثبات نشد، اما با ما همانند تروریست ها و مجرمان برخورد کردند.
۲- وجود اشکال و مانع در اقدامات مربوط به محاکمه عادلانه از جمله این که قاضی فردی بی طرف نبوده، به حدی که حتی اجازه سخن گفتن به متهم هم نمی دهد و متهم تا زمان صدور حکم تحت سلطه قاضی است. این اتفاقی بود که برای خود من نیز رخ داد. به عنوان مثال درباره یکی از اتهامات وارده به من هرچه به حکم صادره اعتراض کردم و خواهان تجدید نظر در آن شدم، نه تنها اعتراضات من راه به جایی نبرد، بلکه حتی به من یک بار اجازه حرف زدن داده نشد.
۳- استناد به سخنان شکنجهگران و جلادان دستگاههای امنیت ملی که اقدام به شکنجه و واداشتن ما به پذیرش مسائلی کردند که در اثر اعمال فشار و با زور و تهدید ما را مجبور به اعتراف به آنها کرده بودند.
۴- تعدی و تجاوز به ما از طریق ضرب و شتم و تشدید اقدامات سرکوبگرانه و شکنجه در ساختمان دادگاه نظامی که بارها تکرار شد که در این خصوص شکایت هم کردیم.
۵- شکنجه ما قبل از جلسات محاکمه و تهدید ما مبنی بر این که مبادا از این شکنجه ها در دادگاه سخنی بر زبان آوریم. یک بار “عبدالهادی الخواجه” فعال برجسته حقوق بشر بحرینی که در بند رژیم بحرین به سر میبرد، در دادگاه درباره این شکنجه ها سخن گفت و از تلاش برای تجاوز جنسی به او خبر داد که قاضی او را سالن اخراج کرد.
۶- پذیرش اعترافاتی توسط قاضی که از متهمان با فشار، اجبار و وحشیگری گرفته شده بود.
۷- صدور احکام ظالمانه که مستند بر دلیل و برهان خاصی نبودند که در واقع تحقق تمایلات نظام و اجرای توطئه هایش بود.
۸- عدم داشتن تخصص توسط دادگاه ها چرا که دادگاه و قاضی نظامی بودند و ما غیرنظامی.
۹- عدم دادن اجازه برای ملاقات با وکلا قبل از جلسات دادگاه ها به طوری که ما بدون مشاوره با وکلاء در جلسات محاکمه حاضر می شدیم.
۱۰- از جمله ادله هایی مربوط به عدم داشتن شرایط محاکمه عادلانه توسط دادگاه عدم پذیرش احکام آنها از سوی دادگاه های فرجام خواهی یا تجدید نظر بود.
شکنجه گران و جلادان چه کسانی بودند؟
در اینجا لیستی از اسامی شکنجه گران و جلادانی را که در زمان شکنجه در زندان های القلعه و القرین شناختم، افشا و برملا می کنم. اگرچه با توجه به پوشیده بودن چهره آنها امکان شناسایی همگی آنها وجود نداشت یا بسیار سخت بود. اما من برخی از آنها را شناختم که عبارتند از:
۱- ناصر بن حمد بن عیسی آل خلیفه، پسر حمد بن عیسی آل خلیفه پادشاه بحرین
او یکی از جلادان و شکنجه گرانی است که مرا در زندان شکنجه و مورد ضرب و شتم قرار داد. در روز دوم بازداشتم یعنی ۲/۴/۲۰۱۱ در زندان القلعة وابسته به دستگاه امنیت ملی رژیم بحرین که زندانی زیر زمینی است، در حالی که چشم ها و دست هایم بسته بودند، ناصر بن حمد نزد من آمد و از من سوال کرد، آیا مرا می شناسی؟ گفتم نه چون چشم هایم بسته اند. او به من گفت: من کسی هستم که فقط روز قیامت می تواند، مرا از تو جدا کند و بار دیگر سؤالش را تکرار کرد: آیا مرا میشناسی؟ گفتم نه. زیرا توقع نداشتم که «ناصر» در میان شکنجهگران باشد. او از زبان خودش به من گفت: امیر ناصر پیش روی توست. او شروع به تحقیق و بازجویی از من کرد و درباره شعارهای مردم در روز راهپیمایی الصافریه از من پرسید. من برخی از شعارها را به او گفتم: او گفت: دیگه… بازهم بگو… کامل بگو… حتی به من گفت که شعار «یسقط…» (سرنگونی) را میخواهم تکرار کنی. زمانی که گفتم مردم شعار «یسقط…» (سرنگونی حکومت آل خلیفه) را سر میدادند، او ضربه محکمی بر طرف راست سرم زد و من بر روی زمین افتادم و کسانی که اطرافش بودند، مرا بلند کردند. سپس مرا بار دیگر زدند و به زمین انداختند و او نیز به همراه آنها مرا مورد ضرب و شتم قرار داد تا این که خون سراسر پیکرم را فرا گرفت. در این لحظه بخشی از پوشش قرار گرفته از روی چشمم کنار رفت و «ناصر بن حمد» را با چشمانم در اثنای شکنجه در زندان «القلعه» دیدم.
۲- بدر ابراهیم غیث:
او سروان دستگاه امنیت ملی رژیم حاکم بود که در زمان دستگیری ام در شب مرا مورد شکنجه قرار داد.
۳- یوسف المناعی:
او از عناصر دستگاه امنیتی رژیم حاکم بود که در شب دستگیری اقدام به شکنجهام کرد. او به من گفت: «مگر به تو نگفتم اگر…»
۴- محمد عوید:
یکی از عناصر دستگاه امنیت ملی رژیم حاکم که اردنیالاصل بود و مرا بسیار تهدید و شکنجه کرد. من چهرهاش را در زمان شکنجه ملاحظه کردم. به دلیل تحقیقات و بازجوییهای او از من در بازداشتهای قبلی او را می شناختم. او این بار در «القلعه» به من گفت: «من از کسی نمیترسم»، پس از آزادی هر کس که به خانه نزدیک می شد به سمتش تیراندازی می کرد و او را هدف قرار می داد.
۵- عبدالله السوری:
یکی از عناصر دستگاه امنیت ملی رژیم حاکم بود که اقدام به بازرسی از من و شکنجه ام کرد. من چهره اش را در زمان شکنجه زمانی که پوشش روی صورتم اندکی کنار رفت، یعنی در همان شبی که ناصر مرا شکنجه کرد، دیدم.
۶- باسل سیادی:
او افسر نگهبان زندان «القرین» بود و تمامی جلادها و شکنجه گران را می شناخت. به این دلیل ما از دادگاه می خواهیم که برای روشن شدن اسامی شکنجه گران و افراد پشت پرده او را فرا بخوانند.
دلایل و مستدات شاهدان درباره تجاوزها و تعدی ها به زندانیان در اثنای شکنجه
۱- من دلایل و مستندات موثقی درباره شکنجه، توهین و انواع تجاوزات و… دارم، اقداماتی که با ساده ترین حقوق انسانی منافات دارند و آنها را زیر پا می گذارند. گزارشی که پزشک قانونی مکلف شده از سوی دادگاه نظامی در اثنای محاکمه ما در آن دوره تهیه کند، یکی از اسناد مهم درباره شکنجه من و دیگر زندانیان در بند رژیم بحرین است و نمی توان به راحتی از آن گذشت یا به آن نسبت دروغین بودن داد و همه به راحتی می توانند به آن دسترسی داشته باشند.
۲- دلیل دیگری که تجاوزها و اقدامات غیر قانونی رژیم بحرین در زندان های رژیم را ثابت می کند، گزارش کمیته بسیونی است که در آن به اسناد و مدارک و گواهی های پزشکی قانونی بحرین استناد شده است. پزشکی که آثار شکنجه بر بدن ما را در زمان ملاقات از ما در زندان القرین ملاحظه کرد، از دیدن این آثار بسیار ناراحت و اشک از چشمانش جاری شد.
۳- از دیگر کسانی که آثار شکنجه و تجاوز و تعدی ماموران زندان روی بدن مرا ملاحظه کردند، برادران زندانی همراه من بودند و آنها آمادگی شهادت دادن در این خصوص را دارند، از جمله این شاهدان می توان به افراد زیر اشاره کرد که همگی شان از افراد قابل اعتماد هستند:
شیخ عبدالجلیل رضی المقداد، شیخ عبدالله عیسى المحروس، استاد حسن مشیمع، استاد عبدالوهاب حسین، استاد عبدالهادی الخواجه، محمد حسن جواد، جاسم الحایکی، شیخ عبدالهادی عبدالله المخوضر.
۴- علاوه بر ادله ها و شهود ذکر شده
در بدنم همچنان آثار شکنجه و آثار انگشتان شکنجه گران باقی مانده است و آثار و لکه های خون بدنم روی دیوارهای زندان القرین همچنان باقی و قابل مشاهده است.
۵- آنچه که در گزارش «کمیته بسیونی» و بندهای ۱۱۸۰ و ۱۱۷۹ آن آمده است، نشان می دهد که مسئولان و سران رژیم حاکم در اقدامات و تجاوزات به زندانیان شخصا دست دارند.
فرستاد ویژه پادشاه شکنجهگر و جلاد بحرین
زمانی که در زندان القرین بودم، شبانه روز گروه های شکنجه گر متعددی به زندان رفت و آمد می کردند و بدترین انواع شکنجه ها و توهین ها را علیه ما روا می داشتند. در یکی از آن شب های سخت گروهی از جلادان نزد من آمدند و چشم هایم را بستند و مرا به خارج از زندان و داخل یک خودرو بردند. آنها داخل خودرو مرا مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و تهدید کردند و با من برخوردهای خشونت باری انجام دادند. پس از آن مرا به داخل ساختمانی بردند که تصور می کنم، این ساختمان مربوط به دستگاه امنیت ملی رژیم حاکم بود. آنها گفتند، اکنون شیخ خواهد آمد و اگر با او همکاری نکنی، تو را مورد تجاوز جنسی قرار می دهیم و تو را تا سرحد مرگ شکنجه می کنیم. پس آن شیخ که «شیخ صقر» نام داشت نزد من آمد. من همچنان چشمها و دستهایم بسته بودند، اما حرفهایشان را می شنیدم. شیخ به آنها دستور داد که چشمهایم را باز کنند، بنابراین آنها چشمایم را باز کردند و او روبرویم روی یک میز نشست و درباره حوادث مختلف با من صحبت کرد. او برخی از مطالب رد و بدلشده را می نوشت. او به من گفت که از طرف پادشاه فرستاده شده و پادشاه از من خواسته که درباره حوادث و رخ داده های میدان «اللؤلؤة» از تو سوال کنم.
او خواست که من شخصا حوادث به وقوع پیوسته در آنجا را از تو و نه از طریق پرونده های تحقیقاتی بشنوم. بدین ترتیب آن شیخ از من میپرسید و من هم به او جواب می دادم. جلسه ما چند ساعت طول کشید. سپس در اثنای جلسه از من خواست که از پادشاه عذرخواهی کنم تا مورد عفو و بخشش او قرار گیرم. من این پیشنهاد را رد کردم، به همین دلیل جلادان به دلیل سرپیچی ام از این درخواست دوباره مرا مورد شکنجه قرار داده و به زندان بازگرداندند. تقریبا پس از گذشت دو روز دوباره مرا از زندان به همان ساختمان منتقل کردند که شیخ الصقر، نماینده پادشاه در آن حضور داشت. در آن شب مرا تحت فشار زیادی قرار دادند و اقدام به ضرب و شتم، شکنجه و تهدید به تجاوز به کردند تا از پادشاه بحرین عذر خواهی کنم. قبل از آنکه آنها عذرخواهی از پادشاه را بر من تحمیل کنند، من حوادث رخ داده در آن زمان را به وکیلم «الشویخ» اطلاع داده بودم. سپیده دم بود که مرا به زندان باز گرداندند. بعدها متوجه شدم فردی که ادعا می شد شیخ صقر آل خلیفه نام دارد و ادعا می کند که نماینده پادشاه است، یکی از شکنجه گران و جلادان رژیم آل خلیفه بوده است.
خواستههای شکنجهشدگان
در پایان به برخی از خواسته های مهم و اساسی اشاره می کنم که عبارت است از:
۱- بازجویی و رسیدگی به اقدامات شکنجه گران و جلادان و محاکمه عادلانه آنها بر حسب شریعت و قانون حتی اگر از شخصیت های بزرگ نظام بوده باشند. زیرا هیچ کس فراتر از قانون نیست و همه شهروندان باید مقابل قانون برابر و مساوی باشند و دادگاه ها باید استقلال و بی طرفی شان را به ما نشان دهند.
۲- من خواهان آزادی فوری خود و سایر زندانیان آزادی بیان و عقیده هستم، به خصوص زنانی بحرینی که رژیم حاکم آنها را به زندان انداخته و اتهامات پوشالی به آنها وارد کرده است.
۳- عذرخواهی از شیعیانی که مورد حمله قرار گرفته و احساساتشان جریحه دار شده و عقایدشان مورد تحقیر و توهین قرار گرفته و به ائمه و علمایشان انواع اهانت ها روا داشته شده است، این امری است که کمیتة حقیقت یاب بحرین موسوم «بیسونی» در بند شماره ۱۲۳۴ به آن اشاره کرده است.
۴- عذرخواهی و اعاده حیثیت از تمامی زندانیان مظلوم و بی گناه یعنی کسانی که مورد شکنجه قرار گرفتند و اتهامات باطلی به آنها وارد شد. همچنین باید خسارت های وارده به آنها جبران شود این امری است که با پیشنهادات آقای بسیونی در گزارش معروفش مطابقت و همخوانی دارد و در این ارتباط میتوان به بندهای شماره ۱۱۲۹ و ۱۱۸۰ مراجعه کرد.
آنچه در زیر خواهد آمدع مشروح سخنرانی شیخ حبیب المقداد در سالن دادگاه عالی تجدید نظر در ۲۲ می ۲۰۱۲ رجب ۱۴۳۳ هجری است:
بسمه تعالی
آقایان قضات سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. در مقام دفاع از خود و رفع اتهامات دروغین نسبت داده شده به من، این یادداشت کوتاه را آماده کرده ام که حاوی جوانب قانونی و ابعاد سیاسی ادعاهای مطرح شده است. آقایان قضات… اتهام وارده به من که به خاطرش احکام سنگینی علیه من صادر شده است، اتهام تشویق به ربودن افراد پلیس و حمله به آنها و اتباع آسیایی فعال در بحرین است.
من به شما می گویم که این ادعا نیازمند دلیل و برهان قابل اثبات است، دلیل و برهان شما برای اثبات این که من چنین کاری انجام داده ام چیست؟ براساس آنچه در قرآن آمده است، من به شما می گویم که خداوند متعال «قل هاتوا برهانکم اِن کنتم صادقین». من کاملاً مطمئن هستم که هیچ گونه گفتار، عمل و رفتاری وجود ندارد که ثابت کند من درصدد ربودن و حمله به افراد پلیس و اتباع آسیایی حاضر در بحرین بودم و برخلاف ادعاهای مطرح شده در پرونده ام، من در میدان اللؤلؤة منامه هیچ گاه سخنانی که در پرونده درج شده را بیان نکرده ام. من تأکید می کنم، سخنانی که بیان کرده ام همگی ثبت و ضبط شده اند و هیچ سخنرانی از من وجود ندارد که من در آن دعوت به حمله علیه افراد پلیس و یا تبعه های آسیایی کرده باشم. بلکه سخنانی که من ایراد کرده ام، کاملا بر خلاف این ادعاها است، یعنی من همواره دعوت به صلح، تعاملات بشر دوستانه کرده ام، شاهد این مدعا تمامی راهپیمایی ها و گردهمایی صورت گرفته در میدان اللؤلؤة است. در این گردهمایی ها و تجمع ها هیچ دعوتی به خشونت از سوی من ثبت نشده است.
سوم: آیا از هزاران نفری که در میدان اللؤلؤة تجمع کرده بودند، کسی پیدا نمی شود که بگوید من دعوت به خشونت، ربودن و حمله به افراد پلیس و تبعه های آسیایی نموده ام؟ جواب روشن است چنین شاهدی پیدا نمی شود. زیرا مسأله اصلی ادعاهای پوشالی و ساختگی از سوی نظام است که تا معارضان شرافتمند بحرین را به این طریق سرکوب کند. در اینجا دو مسأله باقی می ماند که ضروری است به آنها اشاره کنیم: اول اعترافات متهمان و دوم: شاهدان عینی.
هدف قرار دادن مخالفان سیاسی توسط دستگاه های امنیتی از ویژگی های نظامهای مستبد است، نظام هایی که تحمل شنیدن صدای مخالفان را ندارند و با نظامهای اصلاحطلب هیچ مطابقت و همخوانی ندارد. درک حقیقت و وظیفه انسانی و دینی مرا وادار کرد که سخن حق را بگویم و در افشای ظلم و ستم حاکم بر دستگاه های کشور و و رویا رویی با فساد حاکم بر آنها سهمی داشته باشم و همین امر باعث به خطر افتادن سلامتی و آزادیم شد.
من بهایی سنگینی را به دلیل داشتن نظرات مخالف با نظام، انتقاد از فساد و درخواست هایم برای آزادی پرداخت کردم، بنابراین توسط دستگاه هایی سیاسی و امنیتی از طرق مختلف مورد هدف قرار گرفتم و توطئه های زیادی علیه من تدارک دیده شد و برای انتقام گیری از من دروغ ها و اتهامات بسیاری نه تنها به من بلکه به سایر مخالفان با عزت و شرافتمند کشور زده شد. من بارها به زندان افتادم و طی دوره بازداشت در معرض انواع شکنجه ها و توهین ها قرار گرفتم.
توطئه علیه «جمعیت الزهراء» برای سرپرستی یتیمان:
قدرت حاکم به توطئه علیه من به عنوان یک شخص سیاسی اپوزسیون بسنده نکرد، بلکه توطئه های آن پا را از هدف قرار دادن افراد و شخصیت ها فراتر نهاد و اعمال خیریه و جمعیت های خیریه را هدف قرار داد که «جمعیت خیریه الزهراء» یکی از آنهاست که برای سرپرستی ایتام تشکیل شده است. به همین دلیل به آن حمله کرد و محتویات موجود در آن را بهم ریخت و اقدام به بازرسی از دفاترش کرد و کارکنان حاضر در آن مورد تحقیق، شکنجه و توهین قرار داد و این جمعیت را به حمایت از تروریسم متهم کرد. آیا کمک به یتیمان اقدام تروریستی است؟ آیا یتیمان از نظر نظام حاکم تروریست هستند؟ عجیب این است که آنها می گویند: جمعیت الزهراء از یتیمان حمایت می کند تا یتمان نیز در مقابل دست به اقدامات تخریبی بزنند و به هر یتیمی ده دینار پرداخته می شود تا در مقابل دست به تظاهرات و آتش زدن ساختمان ها کنند. آن ها مرا مورد آزار و شکنجه قرار دادند تا به این ادعاها اعتراف کنم. جلسه های بازپرسی در دهلیزهای زندان و شکنجه گاهها برگزار می شود. نظام دارای زندان های زیرزمینی در ساختمان القلعه است که شامل مجموعه ای از زندان های انفرادی کوچک و اتاق های بازپرسی و بازجویی است. این زندان برای بازپرسی از زندانیان و اعتراف گیری از آنها با زور و خشونت، استفاده از شیوه های وحشیانه و انواع وسایل و ادات فشار طراحی شده است. شکنجه گران و جلادان وابسته به دستگاه امنیتی به ریاست گروهی از افسران متخصص در امر بازپرسی و اعتراف گیری در آن فعالیت می کنند. این دستگاه تحت نظر و ریاست خلیفه بن عبدالله آل خلیفه قرار دارد و او مسئول نخست تمامی اقدامات است و شکنجه های صورت گرفته از سوی دستگاه امنیت ملی است. کمیته حقیقت یاب (بسیونی) اقدامات غیر قانونی و نامشروع این دستگاه دست داشته در جرائم، قتل، شکنجه، تجاوز و… را به ثبت رسانده است.
من به عنوان یکی از قربانیان دستگاههای این نظام هستم که مورد شکنجه و اهانت توسط دستگاه امنیت ملی در زندان فوق قرار گرفتم.
در خصوص امور زیر از من تحقیق به عمل آمد:
فعالیت سیاسی
که شامل مشارکتم در راهپیمایی ها، تحصن ها و سخنرانی هایی می شد که من آن ها را در محافل عمومی بیان کردم، در حالی که سخنان من فارغ از هرگونه تشویق به خشونت بود. من به دلیل دیدگاه های سیاسی ام و همچنین بیان نظرات سیاسی با شدیدترین شکنجه ها مواجه شدم. بهترین گواه موجود در این خصوص اتفاقی بود که به دست پسر پادشاه (ناصر بن حمد آل خلیفه) روی داد و او مرا به دلیل انتقام گیری به خاطر شعارها (یسقط حمد) در راهپیمایی ها مورد شکنجه قرار داد.
اتهام حمل سلاح
من به اندازه ای مورد شکنجه قرار می گرفتم که بی هوش می شدم و بر رویم آب می پاشیدند تا این که در حالت ترس و وحشت شدید به هوش می آمدم و ملاحظه می کردم که با گروهی از جلادان و شکنجه گران احاطه شده ام. رحم و مروتی در قلب هایشان وجود نداشت و آنها در آن حالت با قساوت و وحشیگری شکنجه ام را ادامه می دادند در حالی که من بی هوش بودم، آنها اطراف جمع می شدند و با شلاق بر بدنم می زدند، سپس آنها به من شوک الکتریکی وارد کرده و با باتوم های برقی مرا مورد ضرب و شتم قرار می دادند، این در حالی بود که چشمانم و دستانم بسته شده بود. در این لحظات لرزش شدیدی در تمامی اعضای بدنم احساس می کردم و آنها با صدای بلند فریاد می زدند بی شعور، سپس دچار ضعف می شدم و چیزی را احساس نمیکردم تا این که آب بر روی سر و بدنم پاشیده می شد. بدین ترتیب وضعیت ادامه پیدا می کرد و من همچون پرنده بال شکسته و زخمی بودم که آنها در اطرافم حاضر بودند و چنگال هایشان را وارد جسم خون آلود من می کردند. برای اطلاع آقایان قضات باید بگویم مطرح شدن مسأله سلاح برای اولین بار نیست. در زمان دستگیری قبلی نیز مورد شکنجه وحشیانه با استفاده از شوک الکتریکی قرار گرفتم و آنها مرا به داشتن سلاح متهم کردند. اما من در خلال تظاهرات میدان لولو اعلام کردم که سلاحم همان ایمان به عقیده ام است.
سلاحم دین، وطن، پایداری و اراده ام است. شکنجه، اهانت، تجاوزات و محاکمه ها به خاطر بیان عقاید و سرکوب آزادی ها در کشوری که در آن از آزادی چیزی برجای نمانده و غرق در دیکتاتوری است باید متوقف شود. در کشوری که از حقوق بشر سخن گفته می شود اما انسان تحت لگدها قرار می گیرد و با انسان بدتر از حیوان برخورد می شود. این ها اظهارات من به عنوان یک زندانی شکنجه شده است که آنها را به دادگاه تاریخ و صاحبان وجدان های بیدار می سپارم.
اتهام ارتباط با خارج
دستگاه های امنیت ملی بدترین انواع شکنجه ها و شیوه های وحشیانه را علیه من بکار گرفتند تا به من اتهام ارتباط با خارج و کشورهای بیگانه وارد کنند. برای این که دلایلی در این خصوص نداشتند به خلق دروغ و اکاذیب روی آوردند اکاذیبی که عقل آنها را نمی پذیرد. یکی از این اکاذیب برقراری ارتباط تلفنی میان من و فردی از ایران است. آنها مرا مورد شکنجه و آزار و اذیت شدید قرار دادند تا در خصوص این دروغ ساختگی از من اعتراف بگیرند. همچنین من مورد شکنجه های شدید قرار گرفتم، تا از من اعتراف بگیرند که من با حزب الله و دبیرکل اش ارتباط دارم. آنها ادعا می کردند که میان من و سید حسن نصرالله رابطه خاصی وجود دارد، اما برای این که هیچ گونه سندی برای اثبات این ادعا وجود نداشت، زیرا چون اصلا حقیقت نداشت، بنابراین آنها مسأله برقراری ارتباط تلفنی با خارج را به عنوان دلیل ارتباط با طرف های خارجی مطرح کردند. هدف قرار دادن مخالفان توسط دستگاههای وابسته به قدرت یکی از ویژگی های نظام های مستبد است. فرد مستبد تحمل شنیدن صدای مخالفان را ندارد و با سیستم های اصلاح طلب همزیستی نمی کنند.
بهرغم درک حقیقت وظیفه انسانی و دینی مرا وادار کرد که سخن حق را بگویم و در این از بین بردن ظلم و ستم و رویارویی با دستگاههای فساد سهمی داشته باشم که این امر باعث به خطر افتادن سلامتی و آزادی ام شد. پیروی از شیوه تحقیقات علوم شرعی و ارشاد دینی مرا ملزم کرد تا سخن حق را برای مردمی که حق شان غارت شده بیان کنم که این امر انجام دستور امیرالمؤمنین علی(ع) بود که می فرماید: «سخن حق را بگویید، برای پاداش کار کنید، با مظلوم باشید و دشمن ظالمان».
بر این اساس حکیمانه و اندیشه استوار روند زندگی بر اساس بیان حق و دفاع از مظلومان و مبارزه با ظلم و ظالمان استوار شد و بهایی سنگین را به دلیلی داشتن نظر مخالف با قدرت، انتقاد از فساد و درخواست هایم برای آزادی پرداختم بنابراین توسط دستگاههایی سیاسی از طریق مختلف مورد هدف قرار گرفتم و توطئه های زیادی علیه من صورت گرفت و برای انتقام گیری از من توطئه ها، اکاذیب و افتراءات زیادی علیه من و سایر مخالفان با عزت و شریف مطرح شد. من بارها به زندان افتادم و طی آنها با انواع مختلف شکنجه ها و توهین مواجه گشتم.
استناد به گواهی جلادان و شکنجهگران
یکی از ادله های نشان دهنده فروپاشی نظام پناه بردنش به استفاده از شهادت های شکنجه گران و جلادانی که اقدام به شکنجه و اهانت به ما می کردند بود.
این نشان دهنده حیله های موجود و اتهامات خلق شده توسط نظام برای توجیه توطئه هایش است. برای هیأت قضات پنهان نیست که مصداقیت شرط اصلی صحت شهادت شاهدان است. روشن است کسانیکه دادگاه نظامی از آنها به عنوان شاهد و اثبات کننده ادعا استفاده کرد همان جلادان و شکنجه گرانی بودند که ما را شکنجه می کردند. شکنجه گر و جلاد چه مصداقیتی دارد؟ بنابراین ما خواهان عدم تکرار اشتباهات گذشته در جلسات قضاوت هستیم اشتباهاتی که با اصول کلی شرایط قضاوت تناقض دارد.
هدف قراردادن شیعیان
پس از آنکه نظام از رویارویی با مخالفان مردمی خواهان حقوق سیاسی مشروع ناتوان ماند و خواسته های مردم را نپذیرفت به یکی از انواع سلاح های موجود در دسترس اش یعنی سلاح فرقه گرایی رو آورد و سعی کرد تحرکات مردمی را به سمت فرقه گرایی سوق دهد.
این اقدام از طریق موارد زیر مشهود بود:
۱- تخریب مساجد و مراکز مذهبی شیعیان همان طور که گزارش کمیته حقیقت یاب (بسیونی) اعلام می کند، بیش از ۳۳ مسجد تخریب شدند ( به بند شماره ۱۳۱۵ و ۱۳۳۴ گزارش و همچنین پیشنهاد شماره ۲ و ۱۳۳۶ مراجعه کنید). علما و ائمه مساجد شیعیان و شخصیت های بارز شیعی هدف قرار گرفتند. بطوریکه قدرت حاکم دستگیری های وسیعی را در میان شان انجام داد که به بیش از دهها تن می رسیدند و آنها را روانه زندان نموده و از شکنجه و هتک حرمت و لطمه زدن به جایگایی دینی شان ابا ننمود.
۲- دستگیری گسترده هزاران نفر از فعالان و معترضان مسالمت آمیز و خواهان حقوق مشروع و وارد ساختن اتهامات باطل به آنها تا اینکه از دستگاه قضایی به عنوان ابزاری برای توجیه این توطئه ها استفاده کند و شیعیان را هدف قرار دهد. اکنون زندان ها سرشار از زندانیان سیاسی شیعه اند.
۳- اقدام به شکنجه و توهین های مختلف در قبال هزاران تن از بازداشت شدگان بیان کننده آراء و نظرات و معترضان مسالمت آمیز شیعه. حکومت از اجرای هیچ نوع از انواع شکنجه ها فرو گذار نکرد، بلکه حدود ۵۰ نوع شکنجه را بر ما اعمال نمود. بسیونی این شکنجه ها را برنامه ریزی شده برشمرده که دستگاه حاکم افرادی را برای اجرای این شکنجه آموزش می دهد ( به بندهای ۱۲۳۸و ۱۱۷۹ و۱۱۸۰ مراجعه کنید).
۴- مبارزه با شیعیان با قطع روزی و درآمدشان. این جنایت پست از طریق اخراج ظالمانه هزاران نفر از شیعیان از مشاغل شان روشن شد. گزارش بسیونی نیز این حقیقت را ثبت کرده که تعداد اخراج شدگان بخش های مختلف به این شرح اعلام شده است:
- بخش عمومی ۲۰۷۵ نفر
- بخش خصوصی ۲۴۶۴ نفر
- مجموعاً ۴۵۳۹ نفر
به بند شماره ۱۴۴۶ و ۱۴۵۳ مراجعه کنید.
۵- معرفی صدها تن از بیگناهان و قربانیان به دادگاه های نظامی فاقد شرایط قضاوت پاک و عادلانه که با محروم سازی آنها از تمامی حقوق قانونی شان در دوره قبل و بعد از محاکمه همراه بود که در نتیجه آن احکام ظالمانه ای صادر شد، برای اثبات باطل بودن این محاکمه ها موارد وارد شده در بندهای شماره ۱۷۰۱ و ۷ و ۱۷۰۲ کافی است.
۶- نظام حکومتی بحرین با استفاده از وسایل رسانه ای دیداری، شنیداری و نوشتاری حملات گسترده ای را علیه شیعیان انجام داد و تلاش نمود تا اعتقادات شیعیان و ملی گرایی آنها را هدف قرار دهد. بنابراین رسانه ها با هدف قرار دادن هویت ملی مردم ما را به عنوان مزدوران خارج و پیروان و یاران ولایت فقیه معرفی کردند و اینکه ما علیه وطن توطئه کرده ایم. گاهی اوقات نیز ما را به عنوان تروریسم و مجری اقدامات تخریبی معرفی کردند که همه این موارد شامل انجام جنگ تبلیغاتی علیه فرقه شیعیان بود.
من در مقام دفاع از خود و رد اتهامات توطئه گران منسوب به من که بر اساس دروغ و ریا استوار است، در مقام دفاع از خود و رفع اتهامات دروغین نسبت داده شده به من، این یادداشت کوتاه را آماده کرده ام که حاوی جوانب قانونی و ابعاد سیاسی ادعاهای مطرح شده است.
آقایان قضات… اتهام من تشویق به ربودن و حمله به افراد پلیس و اتباع آسیایی فعال در بحرین است. من به شما می گویم که این ادعا نیازمند دلیل و برهان است دلیل و برهان شما برای اثبات اینکه من چنین کاری انجام داده ام چیست ؟ با روش مطرح شده در قرآن من به شما می گویم «قل هاتوا برهانکم اِن کنتم صادقین». من کاملاً مطمئن هستم که هیچ گونه گفتار، عمل و رفتاری وجود ندارد که دلالت بر اقدام من جهت ربایش و حمله به افراد پلیس و اتباع آسیایی حاضر در بحرین نماید و برخلاف ادعاها من در میدان لولوی بحرین چنین چیزی بیان نکرده ام. من تأکید می کنم سخنانی که من بیان کرده ام همگی شان ثبت و ضبط شده اند و هیچ سخنرانی ای از من وجود ندارد که دعوت به حمله علیه افراد پلیس و یا تبعه های آسیایی کند. بلکه سخنان بر عکس این ادعا وجود دارد. یعنی دعوت به صلح، انجام برخوردهای متمدنانه و متعهدانه، شاهد این مدعا تمامی راهپیمایی ها و گردههایی صورت گرفته در میدان اللؤلؤة است.
یکی دیگر از اتهاماتی که در میدان اللؤلؤة و در حضور هزاران نفر از مردم در آن به من نسبت داده شده است این است: من دعوت به ملحق شدن مردم به تشکلی نموده ام که برخلاف احکام قانون تشکیل شده است و ۱۲ الی ۱۴ نفر از متهمان در آن تشکل دارای پست رهبری بوده اند. هدف از ایجاد چنین تشکلی براندازی حکومت و تغییر قانون و نظام سیاسی، عدم اجرای احکام و قوانین، ممانعت فعالیت نهادهای دولتی و عمومی، حمله به آزادی های شخصی شهروندان، حقوق عمومی و ضربه زدن به وحدت ملی بیان شده است. پیوستن به این تشکل نخستین اتهام مطرح شده علیه من است، اگر چه اهداف و ابزارهایش را می شناختند.
پاسخ به اتهام:
در پاسخ به این اتهام و باطل ساختن ادعاهای مطرح شده بیان حقایق زیر ضروری است:
حقیقت اول:
در خصوص ادعای مربوط به سازماندهی چنین تشکلی باید بگویم که بر خلاف این اتهام اصلا چنین تشکلی وجود ندارد و نام آن را فقط از خلال اتهامات وارده از سوی دادگاه نظامی شنیده ام و ما قبل از به زندان افتادن همدیگر را نمی شناختیم و قبل از آن با هم ملاقاتی نداشتیم، پس چگونه چنین مجموعه ای را تاسیس نموده ایم.
حقیقت دوم:
همه متهمان مربوط به این اتهام که حدود ۲۱ تن از جمله افراد دارای گرایش های سیاسی مختلف و رهبران سازمان های سیاسی معروف اند و وابسته به یک سازمان نیستند. برای مثال استاد «عبدالوهاب حسین»، دبیر کل جنبش الوفاء، استاد «حسین مشیمع» دبیر کل جنبش حق، استاد «ابراهیم شریف» دبیر کل جنبش وعد، دکتر «سعید شهابی» رئیس جنبش أحرار بحرین، استاد «عبد الهادی الخواجه» فعال حقوقی و رئیس سابق مرکز حقوق بشر بحرین، «محمد حبیب المقداد» و شیخ «عبد الله المحروس» هر کدام وابسته به جنبش های خاصی بودند و گرایشات متفاوتی داشتند.
حقیقت سوم:
من وابسته به رژیم و یا سازمان سیاسی خاصی نیستم، اگر چه من وابستگی به رژیم و سازمان سیاسی خاص را جرم و یا مخالف شرع و قانون نمی دانم، اما وابسته به هیچ گونه سازمان سیاسی نیستم و درباره این مسأله طی سخنرانی های مختلف در محافل عمومی اظهار نظر کرده ام. علاوه بر این صاحبان سازمان ها و تشکل های سیاسی شاهدند که من وابسته به هیچ گروه خاصی نیستم و اگر من عضو یکی از تشکل های سیاسی بودم، آن را اعلام می کردم، زیرا شجاعت کافی را جهت بیان افکار و نظرات دارم.
حقیقت چهارم:
تنها منبعی که دادگاه نظامی در نسبت دادن اتهام مربوط به تشکل مورد ادعا به آن استناد کرده منابع سری وابسته به دستگاه امنیت ملی رژیم حاکم بر بحرین است و غیر از منابع سری دلیل دیگری جهت اثبات اتهام مورد ادعا وجود ندارد. برای قاضی حاذق و کاردان پنهان نیست که دلیل فوق دلیلی ضعیف و سست است و بر حسب موازین شرعی و معیارهای قانونی استناد به آنها صحیح نیست، آنها از یک سو دارای ابهام هستند، زیرا کسی نمی داند که منابع سری چه کسانی هستند و مصداقیت شان مشخص نیست تا این صحت شهادت آنها قابل تایید باشد. از سوی دیگر اثبات اتهام بر متهمان فقط بر اثبات مدعی محدود شده و توأم با سند و اطمینان نیست.
پایان:
در عدم اثبات اتهام مربوط به تشکل مورد ادعا کافی است که دادگاه نظامی درباره اتهام مربوط به سازمان فوق ادلةه مطمئنی ندارد و ما ملاحظه می کنیم افرادی همچون ابراهیم شریف، صلاح خواجه و یوسف الصمیخ که به قرار داشتن در آن تشکل مورد ادعا متهم شده اند، اما اسناد کافی برای این ادعا وجود ندارد و من باید بگویم بهتر است که من از اتهام مربوط به آن تشکل تبرئه شوم، زیرا من در زندان بودم و در زندان بودنم گواهی بر عدم مشارکتم در آن سازمان است.
اتهام سوم:
برقراری ارتباط با کسانیکه به نفع کشورهای خارجی همکاری می کنند تا دست به اقدامات خصمانه علیه بحرین بزنند، از جمله برقراری ارتباط با عناصر ایرانی و حزبالله که به نفع جمهوری اسلامی ایران فعالیت می کند و ارائه اطلاعات به آنها درباره اوضاع داخلی بحرین و دریافت دستوراتی از آنها برای اجرای اقدامات خصمانه در کشور به قصد ایجاد تشنج، بحران، هرج و مرج، براندازی نظام و از بین بردن سران آن.
در پاسخ به این اتهام به موارد زیر می پردازیم:
این اتهام برای اثبات نیازمند دلیل و برهان است و گرنه اگر محکومیت متهم در دادگاه های قانونی ثابت نشود، متهم بی گناه است. یکی از اتهامات وارده به من برقراری ارتباط با افرادی است که به نفع کشورهای خارجی فعالیت می کنند تا اقدامات خصمانه علیه بحرین انجام دهند. دادگاه اعلام کرده دوره زمانی مربوط به این اتهام از سپتامبر۲۰۱۰ تا ۱۷ مارس ۲۰۱۱ است، اما من در پاسخ می گویم، من از تاریخ ۲۵/۰۸/۲۰۱۰ تا ۲۳ فوریه در زندان بودم تا اینکه در تاریخ ۲۳ فوریه آزاد شدم که این آزادی زیاد بطول نیانجامید و من بار دیگر در تاریخ ۰۱/۰۴/۲۰۱۱ دستگیر شدم و من در روزهای اندکی آزادی ام سفری به خارج نداشتم، بنابراین چگونه ممکن است که من با افرادی که به نفع کشورهای خارجی فعالیت می کنند، ارتباط برقرار کرده باشم. علاوه بر این دادگاه برای تفسیر معنای برقراری ارتباط از طریق مکالمات تلفنی به ادعاهای شکنجه گران و جلادان دستگاههای امنیتی در جلسات تحقیق استناد کرده است. من در اینجا اعلام می کنم جلسات تحقیقی که از من صورت گرفت جلسات شکنجه، اهانت و تحمیل اتهامات با استفاده از زور و اجبار بود آیا از نظر شرعی و قانوی استناد به این اعترافات صحیح است. عناصر دستگاه امنیت ملی تمامی کینه ها و عقده هایشان را بر سرم خالی کردند و مرا مورد شکنجه و حشیانه قرار دادند که بارها در زمان شکنجه تا آستانه مرگ پیش رفتم و شهادتین گفتم و آنها مرا با زور و اجبار وادار به امضای مطالبی نمودند که من از مضمون و مفهوم آنها بی اطلاع بودم. آنچه که می تواند، دلیل خوبی برای عدم وجود برقراری ارتباط توسط من با کشورهای خارجی باشد گزارش کمیته حقیقت یاب (بسیونی) است آن کمیته کمیته ای بی طرف و مستقل است که در گزارشش آمده است:
بند شماره ۱۷۱۲: «ادله های ارائه شده به کمیته درباره نقش جمهوری اسلامی ایران در حوادث داخلی بحرین در فوریه و مارس ۲۰۱۱ بر اساس اطلاعات و عملیات اطلاعاتی نامشخص استوار است و با توجه به ماهیت حساس این مسأله منابع این اطلاعات مشخص نیست. بنابراین کمیته نتوانست درباره ادعاهای مربوط به وجود نقش ایران در حوادث فوریه و مارس ۲۰۱۱ تحقیق کند و از سوی دیگر کمیته نتوانست به ادله هایی دسترسی یابد که اشاره به ارتکاب هرگونه نقض حقوق بشر توسط واحدهای محافظ الجزیره”وحدات درع الجزیزه” دارند نیروهایی که از ۱۴ مارس ۲۰۱۱ در بحرین مستقر شدند.
اتهام چهارم:
تلاش برای براندازی، تغییر قانون دولت و نظام پادشاهی که از طریق هم پیمانی میان این گروه و گروه موسوم به «التحالف من اجل الجمهوریه» صورت گرفت. بنابراین برای رسیدن به این هدف اموال لازم در اختیارشان قرار گرفت و آنها برنامه هایشان را برای رسیدن به آرزوهایشان اجرایی کردند که شامل ایجاد هرج و مرج، تشنج و برانگیختن فتنه در کشور، عدم فعالیت در نهادهای دولتی و سیطره بر آنها، توقف فعالیت بخش های سرمایه گذاری خصوصی و تشویق به انجام جرایم قتل، ربایش، آزار و اذیت و تحریک به عدم پیروی از قوانین جهت رواج هرج و مرج در کشور جهت فراهم سازی زمینه برای تحقق اهداف شان در کشور که همان براندازی نظام حاکم، از بین بردن رهبران آن و برپایی نظام جمهوری در کشور بود. این اقدامات در نتیجه برقراری رابطه با کسانی که به نفع دولت های خارجی در کشور فعالیت می کردند انجام شد.
در پاسخ به این اتهام باید به طور خلاصه بگویم:
تشکل «التحالف من اجل الجمهوریه» ساختاری متشکل از سه سازمان سیاسی است که فعالیت اش به طور واضح اعلام شده و در خفا فعالیت نمی کند، بلکه گروه های سه گانه هم پیمان دیدگاه های سیاسی شان را به طور واضح اعلام کردند که این سه گروه عبارتند از: جریان الوفا، جنبش حق و جنبش أحرار البحرین. من شخصاً جزء یکی از این سه گروه نیستم که بخواهم چیزی را درباره شان رد و یا به آن پاسخ دهم، بنابراین این اتهام بر من وارد نیست و من با آن ذیربط نیستم.
اتهام پنجم:
جمع آوری و ارائه اموال به گروه های اشاره شده در اتهامات اول و دوم با علم به تروریستی بودن فعالیت های آنها
در پاسخ به این اتهام باطل و ادعای پوچ باید بگویم، این اتهام دارای دو بخش است:
بخش اول: شامل جمع آوری اموال
و بخش دوم: شامل ارائه اموال
در هر دو حالت عمل انجام نمی شود، مگر این که طرف دومی وجود داشته باشد، زمانی که گفته می شود اموال جمع آوری شده باید طرفی وجود داشته باشد که اموال از آنها جمع آوری شده باشد، این طرف مورد ادعا کیست؟ و زمانی که اتهام زده می شود، من اموال را به گروهی داده ام آن گروه کدام است و من کی، چگونه و کجا این کار را انجام داده ام و چه کسی آن را ملاحظه نموده است؟ من می گویم که این اتهام باطل و پوشالی است و این نظام در وارد ساختن اتهامات و اکاذیب دستی طولایی دارد.
آقایان قضات برای ارائه شواهدی در این خصوص به ذکر أکاذیب مطرح شده توسط نظام در سال ۲۰۰۷ اشاره می کنم من به اتهام حضور در گروهک «الحجیره» دستگیر شدم واتهام جمع آوری اموال و حمایت از تروریسم در عراق بر من وارد شد. در سال ۲۰۱۰ نیز من دستگیر شدم و اتهام جمع آوری اموال بر من وارد شد، بنابراین اکاذیب و اتهامات نظام پایانی ندارد و اگر این بار هم چنین اتهامی علیه من مطرح می شود، امری عجیب نخواهد بود.
اتهام ششم:
۱- برای براندازی نظام، تغییر نظام سیاسی دولت از طریق زور و ابزارهای غیرقانونی و از طریق بیان، نگارش، سخنرانی در محافل عمومی و خصوصی، صدور بیانیه ها و انتشار آنها از طریق شبکه های اطلاع رسانی بین المللی تلاش شده است.
۲- به طور علنی برای بیزاری از نظام حکومتی و نارضایتی از آن از طریق گفتار و نگارش عمل شده که به طور تفضیلی در تحقیقات مشخص شده است.
۳- عمدا اقدام به پخش اخبار و شایعات کاذب و مغرضانه کردند و تبلیغات تشنج زا از طریق شبکه های اطلاع رسانی بین المللی و ابزارهای ارتباطی منتشر کردند و اقدام به سخنرانی در محافل عمومی نموده و شایعات کذب و مغرضانه را پخش و درباره وجود تبعیض فرقه ای در کشور و فقدان صلاحیت عناصر دولتی در سیطره بر امور و در پیش گرفتن اقدامات غیر قانونی اقدام کردند.
۴- دیگران را به طور علنی تشویق به سرپیچی از قوانین نموده و دست به اقداماتی زدند که جرم محسوب می شود و برای مانع تراشی در برابر فعالیت موسسات عمومی و خصوصی تلاش شد و اقدام به اقدامات مجرمانه ای نمودند که قانون آنها را جرم می داند.
در پاسخ به این اتهام باید بگویم:
استفاده از شیوه مسالمت آمیز روش و شیوه ما در فعالیت هایمان است:
ما به عنوان مخالف سیاسی به استفاده از روش های مسالمت آمیز ایمان داریم، روشی که با دیدگاه های فکری و جوانب انسانی سازگاری دارد و با تعالیم اسلامی و شریعت سازگار است. بنابراین از جایگاه مسئولیت و دفاع از خود و از تظاهرات صلح آمیزی که من به آن وابسته بودم، باید با صدای بلند بگویم که من از قدرت حاکم می خواهم که یک دلیل بیاورد که من دعوت به خشونت کرده ام، قطعا چنین دلیلی وجود ندارد. اما من در مقابل می توانم، صدها سخنرانی و مقاله بیاورم که طی آنها دعوت به آرامش، ترک خشونت و التزام به اقدامات مسالمت آمیز کرده ام، در پاسخ به اتهام تشویق به بیزاری از نظام نیز باید بگویم: من انکار نمی کنم که اقدام به چنین تشویقی نموده ام، اما شایسته است که همگان بدانند، چرا من چنین اقدامی انجام دادم؟ تمامی سخنرانی ها، مقالات و گفتگوهایم شامل تشویق به بیزاری از دیکتاتوری، استبداد، سیاست سرکوب به ظلم، در اختیارگرفتن قدرت توسط یک نفر به مدت بیش از ۴۰ سال است که این امر بر خلاف آزادی مردم و اراده آنهاست. بله من تشویق به بیزاری از در اختیار گرفتن تمام ثروت های کشور توسط بخش های با نفوذ و بورژواهای مسلط نمودم. بله من تشویق به بیزاری از شکنجه در زندان ها، نابودی کرامت زندانیان و تجاوز بدنی، روحی و جنسی به آنها نمودم، بله من تشویق به بیزاری از سلب مرجعیت مردم در قوای سه گانه مجریه، قضائیه و مقننه و در اختیار گرفتن شان توسط یک نفر نمودم، بله من تشویق به بیزاری از تبعیض طائفه ای و فرقه ای، برتری های قبیله ای، امتیازات نژادی و گروهی نموده و خواهان روی آوردن به اصل برابری شهروندی شدم. بله من خواهان بیزاری از سیاست های فرقه ای و محروم سازی شهروندان از زندگی توام با کرامت و داشتن حق کار شدم، بله من تشویق به بیزاری از شرارت و پستی نموده و خواهان روی آوردن به خیر و فضیلت شدم.اما در پاسخ به ادعای مربوط به اینکه من اقدام به تبلیغات درباره وجود تبعیض فرقه ای نموده ام، باید بگویم که وجود تبعیض فرقه ای در کشور شایعات کاذب و تبلیغات مغرضانه نیست، بلکه واقعیت است که هر فرد منصفی به وجود داشتنش در کشور اعتراف می کند، برای این که سخنم به دلیل و برهان همراه شود آمارها و ارقام موثقی را برای شما بیان می کنم که بیانگر پست های مهم و مسئولیت های بزرگ در دولت و دستگاه های دولتی است این آمار چگونگی وجود سیاست تبعیض فرقه ای را به عنوان سیاست غالب و آشکار ثابت می کند.
اما برای پاسخگویی به اتهام فقدان توانایی عناصر دولتی برای سلطه به امور در آنچه که در گزارش کمیته حقیقت یاب (بسیونی) آمده اکتفا میکنم. این کمیته در توصیف وضعیت در دوره بحران می گوید: حوادث رخ داده این احساس را به وجود می آورد که حکومت قادر به تأمین حفاظت از امنیت مردم بحرین نیست و بر مردم بحرین ضروری است که از طریق تشکیل کمیته های مردمی و ایست های بازرسی از خود دفاع کنند. اما در پاسخ به اتهام در پیش گرفتن روش های غیر قانونی توسط دولت باید بگوییم که استفاده از روش های غیر قانونی توسط دولت بحرین بسیار واضح و روشن است. آیا استفاده از سرکوب و شیوه های خشونت بار شدید که دولت بحرین در قبال تظاهرات و راهپیمایی های مسالمت آمیز از آن ها بهره می برد، اقداماتی قانونی است؟ برای روشن شدن بهتر این بحث به متن گزارش بسیونی بند ۱۱۱۲ منتقل میشویم که می گوید: ارزیابی دلایل و مستندات موجود نشان می دهد که واحدهایی از نیروهای امنیت عمومی که در حوادث فوریه و مارس ۲۰۱۱ و حوادث پس از آن مشارکت داشتند بارها اصول ضروری، متناسب و لازم الاجرا در خصوص استفاده از زور توسط مسئولان مکلف به اجرای قانون را زیر پا گذاشتند. در بند شماره ۱۱۱۴ آمده است که در بسیاری از حالات واحدهایی از نیروهای امنیت عمومی بحرین به تعهدات ذکر شده در قانون بحرین و قوانین بین المللی در خصوص به کارگیری سلاح های گرم احترام نگذاشتند. اما درپاسخ به اتهامی با این مضمون که دیگران را تشویق نموده ام تا به قوانین احترام نگذارند و اینکه گفته ام اموری که جرم شمرده می شوند، انجام اشان بهتر است و…
باید بگویم: سخنرانی های که من در میدان اللؤلؤة انجام داده ام، ثبت شده است و در آنها دعوت به عدم اطاعت از قانون و بهتر دانستن اموری که جرم شمرده می شوند، ملاحظه نمی شود. همچنین برای بررسی سایر اتهامات وارده بر من لازم است به سخنرانی های بیان شده ام، مراجعه شود سخنرانی هایی که در چارچوب آزادی بیان شده اند و شامل نقد سیاسی سیاست های نادرست دولت بوده و بیانگر نظرات سیاسی من هستند که بر اساس شیوه مسالمت آمیز و بشر دوستانه بیان شده اند، بیان شان حق قانونی هر کسی است که در قانون بحرین به آن اشاره شده است. اتهام یازدهم دعوت، سازماندهی و مشارکت در تظاهرات بدون اطلاع طرف های مسئول؛ در پاسخ به این اتهام باید بگویم: این اتهام دارای دو بخش است.
بخش اول شامل «دعوت کردن و سازماندهی دادن» است و بخش دوم شامل اتهام «مشارکت در راهپیمایی ها بدون اطلاع طرف های ذی صلاح» است.
در پاسخ بخش اول باید بگویم که من دعوت به راهپیمایی و سازماندهی تظاهرات نکردم که بدون اطلاع طرف های ذیربط باشد، زیرا در زمان راه اندازی تظاهرات من آنجا نبودم و همه می دانند که شروع راهپیمایی ها بدون اطلاع طرف های ذیربط در تاریخ ۱۴ فوریه شروع شد و به طور روزانه انجام می شد که در آن زمان من در زندان بودم و در تاریخ ۲۳ فوریه از زندان آزاد شدم و راهپیمایی ها و تظاهرات توسط افراد دیگری بدون حضور من انجام می گرفت. این دلیلی است که نشان می دهد، من دعوت کننده و یا سازمان دهندة تظاهرات نبودم و علاوه بر این هیچ گونه دعوت و یا سازمانی یافت نمی شود که از سوی من در این خصوص صادر شده باشد. اما اتهام سوم یعنی اتهام مشارکت در تظاهرات بدون اطلاع طرف های ذیربط نیز باید بگویم که من نیز یکی از مردمی هستم که در راهپیمایی های ده ها هزار نفری راه اندازی می کردند و آنها خواهان حقوق مشروع خویش با استفاده از روش های مسالمت آمیز بودند. اگر قرار باشد که من به دلیل مشارکت در راهپیمایی ها محاکمه شوم باید نیمی از مردم بحرین نیز به دادگاهها منتقل شدند، زیرا نصف مردم بحرین در راهپیمایی ها مشارکت داشتند.
مشرق